پنجشنبه، برای اهالی روستای خلق‌آباد از توابع مشهد روز آرامی نبود. حدود ساعت11:40 آتش‌سوزی مهیبی در یک کارگاه نسبتا بزرگ مبل‌سازی واقع در جاده کلات رخ داد.

 گفت‌وگو با راننده فداکاری که جان 6نفر را از مرگ حتمی نجات داد

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری، سرعت گسترش آتش چنان زیاد بود که 6نفر از افرادی که در این کارگاه مشغول به‌کار بودند فرصت فرار پیدا نکرده و در میان دود و شعله‌های آتش گرفتار شده بودند. هر چند شاهدان، ماجرا را به آتش‌نشانی خبر داده بودند اما زمان، حکم طلا را داشت و تا رسیدن تیم‌های آتش‌نشانی ممکن بود افرادی که داخل کارگاه محاصره شده بودند، جانشان را از دست بدهند.

با این حال هیچ راهی برای ورود به کارگاه وجود نداشت. در ورودی کارگاه در محاصره آتش بود و تنها راه ورود به آنجا، تخریب دیوار و نجات افراد گرفتار در آنجا بود. در این شرایط بود که راننده یک نیسان آبی وارد ماجرا شد و در آن لحظات سرنوشت‌ساز تصمیم بزرگی گرفت،تصمیمی که باعث نجات افراد گرفتار در آتش شد و فیلمی که از اقدام فداکارانه او در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شد، او را تبدیل به یک قهرمان کرد.

«حجت لیانی» ،جوانی 36ساله و راننده همان نیسان آبی است. او در یک مغازه مصالح فروشی کار می‌کند و هرچند تا پیش از این برای اهالی خلق‌آباد یک غریبه بود که برای کسب روزی راهش به این روستا افتاده بود، اما حالا محبوب همه اهالی روستا شده است. حجت با اصرار زیاد راضی به گفت‌وگو می‌شود. او عقیده دارد کاری که کرده وظیفه بوده و هرکسی جای او بود باید این کار را انجام می‌داد. گفت‌وگوی اختصاصی همشهری با قهرمان روستای خلق‌آباد را بخوانید.



چطور متوجه حادثه آتش‌سوزی در کارگاه مبل‌سازی‌ شدید؟


من فروشنده مصالح ساختمانی مثل سیمان ، ماسه و... هستم و آن موقع هم برای یکی از اهالی روستای خلق‌آباد بار آورده بودم که یک لحظه متوجه دود غلیظ و زبانه‌های آتش در یک کارگاه مبل‌سازی‌ شدم.


یعنی خیلی اتفاقی در محل حادثه حضور داشتید؟


بله، من هر روز به نقاط مختلف مصالح ساختمانی می‌برم و این بار هم مسیرم به این روستا افتاده بود. محل کارم در شهرک قدس است که حدود 3کیلومتر تا این روستا فاصله دارد.


به غیراز شما، افراد دیگری هم متوجه آتش‌سوزی شده بودند؟


همه از دیدن آتش وحشت کرده بودند. مردم پشت دیوار کارگاه مبل‌سازی جمع شده بودند. به آنجا که رسیدم صدای ناله و التماس آدم‌هایی را از پشت دیوار شنیدم که مدام کمک می‌خواستند؛ صحنه خیلی ناگواری بود. مثل بچه‌های کوچک جیغ می‌زدند و التماس می‌کردند که یکی نجاتشان دهد.


چطور شد که تصمیم گرفتید با خودروی‌تان به دیوار کارگاه بکوبید؟ نترسیدید به‌خودرو آسیب برسد و نتوانید از پس مخارج زندگی‌تان بربیایید؟


واقعا آن زمان حتی به فکر خانواده خودم نبودم؛ با دیدن فرزندان و اعضای خانواده افرادی که در پشت دیوار و میان آتش و دود اسیر شده بودند، گریه می کردند و هیچ کاری از دستشان برنمی‌آمد، دلم به درد آمد. هیچ راهی برای ورود به کارگاه نبود. در یک لحظه فکری به سرم زد. اینکه با ماشین به دیوار بکوبم و آن را خراب کنم. برای اینکه خودم زنده بمانم باید به شکل دنده عقب به وسط دیوار کارگاه می‌زدم تا خراب شود.

هنوز بار ماشین را خالی نکرده بودم. حدود 3بار با نیسان پر از مصالح ساختمانی عقب و جلو رفتم و با سرعت به دیوار کارگاه کوبیدم، خدا را شکر، بار آخری که به دیوار کوبیدم، فرو ریخت و افرادی که آنجا گرفتار شده بودند بیرون آمدند. همه‌چیز در 4 الی 5دقیقه اتفاق افتاد.


آنهایی که نجات دادی چه وضعیتی داشتند؟


بدن، سر و صورتشان سوخته بود؛ اما خوشحالی را می‌توانستید در برق چشمانشان ببینید. آنها از همان مسیری که بین دیوار به‌وجود آمده بود، بیرون آمدند و نجات یافتند. کمی بعد اورژانس هم رسید و همگی به بیمارستان منتقل شدند.


نیسان شما چقدر خسارت دید؟


خسارت ماشینم اصلا مهم نیست. صدتا نیسان آبی فدای سر مردم باشد.


آن زمان چه حس و حالی داشتید؟


خیلی خوشحال بودم از اینکه فقط نظاره‌گر این حادثه نبودم و توانستم جان چند نفر را نجات دهم؛ آدم‌هایی که همه،کارگر و عیالوار بودند و مثل من چند نفر چشم انتظار در خانه داشتند. انگار قرار بوده که من در آن لحظه آنجا باشم تا بتوانم کاری برای مردم کنم. ناگفته نماند که در این کارگاه مبل‌سازی یک دستگاه خودرو نیز دچار حریق شده بود و همچنین مواد اشتعال‌زا مانند چسب، ابر و غیره به مقدار زیاد در این محل وجود داشت که اگر فقط چند دقیقه دیرتر دیوار تخریب می‌شد مصدومان شاید شانسی برای نجات نداشتند. وقتی آتش‌نشانی آمد، یکی از آنها هنگام مهار حریق مصدوم شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha